
از روزنامه کیهان گرفته تارفقای همگلستانیشان، دولتهای مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی،سید محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد، حسن روحانی و آیت رئیسی را نقد و تفسیر سلیقهای کردهاند.
مانفهمیدیم مذاکره خوب است یابد؛ دراینجا جفت دستها را بالا میبرم و ازسردمداران روزنامههای کیهان وهم گلستانیشان طلب کمک میکنم کدام دولت خوب و کدام بد عمل کرد.
سردمداران محترم درکجا قلمهایتان لرزیده استکه اینطورحمایتو بعد میکوبید؛یک زمانیحامی فلان دولت بودید بعد دولت دیگر.
کدام دولت درس استاد را خوب متوجه؛ خوب نوشته و خوب اجرا کرد؛ دشمن خبیث و رذل کم نداریم، آنان کمین گرفتهاند تا همچون مگس برروی زخم بنشینند و با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از خطای برخی افراد، ناکارآمدی نظام و بن بست در کشور را القاء و مردم را ناامید کنند.
به نظرم هرکسی که اعلام کند، ما به بن بست رسیدیم، یا جاهل است یا احمق، بارها و بارها رهبر فرزانه انقلاب تاکید کردند در مذاکره جنگی در کار نیست.
سوال ایناست؛ چرا شکل انتقاد و حمایت از دولتها متفاوت است، اینکه امروز از آیتالله رئیسی خوشمان بیاید و نقد منصفانه و حمایتی کنیم و بعد عملکرد ایشان را زیر سوال ببریم.
مصداقاین حرف؛آقایان روحانی و احمدی نژاد بودندکه تبلیغات مثبت گستردهای ازعملکردشان بود اما بعدها تا حد محاکمه شان پیش رفتند.
اگر بنا سازش است چرا ساز منفی میزنیم؛ اگر نیست چرا ذهن مردم را درگیر میکنیم. چه کسانی از "باشد و نباشدها" سود میبرند.
در دولت آقای خاتمی خدمات ارزشمندی در زمینه مذاکره انجام شد ولی عدهای چون مخالف ایشان بودند به طور شبانه روز مقاله و یادداشتهای منفی در مطبوعات کشور منتشر کردند، 16 سال از دوره ریاست جمهوریشان می گذرد؛ همچنان خدمات ایشان زیر سوال است.
سوال اینجاست،شما که چندین سال در کانون گرم کیهان جلوس کردهاید، ضعفی در مدیریت نداشتید، متاسفانه فضای سیستم مدیریتی را به حدی محدود کردید که کسی اجازه انتقاد ندارد، باور بفرمایید دولت ها هم میتوانستند شما را نقد کنند اما.....؟ شما بفرمایید اگر جای یکی از روسای جمهوری بودید مذاکره را چطور مدیریت میکردید.
اگر توان شما فقط در حد زیر سوال بردن باشد؛وای به حال خوانندهها، جناب شریعتمداری پیشنهاد میکنم شعر مولانا را حتما بخوانید تا شاید تاثیری در گفتار و نوشتههایتان داشته باشد.
بود درویشی بکهساری مقیم خلوت او را بود هم خواب و ندیم
چون ز خالق میرسید او را شمول بود از انفاس مرد و زن ملول
همچنانک سهل شد ما را حضر سهل شد هم قوم دیگر را سفر
آنچنانک عاشقی بر سروری عاشقست آن خواجه بر آهنگری
هر کسی را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش انداختند
دست و پا بی میل جنبان کی شود خار وخس بی آب و بادی کی رود
گر ببینی میل خود سوی سما پر دولت بر گشا همچون هما
ور ببینی میل خود سوی زمین نوحه میکن هیچ منشین از حنین
عاقلان خود نوحهها پیشین کنند جاهلان آخر بسر بر میزنند
ز ابتدای کار آخر را ببین تا نباشی تو پشیمان یوم دین