
به گزارش تجارت امروز، نشریه نیویورک تایمز در تحلیل جدید خود، به بررسی موضوع دو قطبی شدن جامعه امریکا پرداخت و این دو قطبی شدگی را روز به روز درحال وخیم تر شدن میداند.
نولان مک کارتی، دانشمند علوم سیاسی دانشگاه پرینستون درباره این موضوع میگویید در امریکا در گذشته هم دو قطبی بودن وجود داشت اما بحرانهایی مثل همهگیری کرونا و بحران مالی به آن دامن زد. هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات این بحرانها را به گردن دیگری میاندازند. قطبیشدن این روزها به نیرویی تبدیل شده که از خود تغذیه میکند، با خصومتی که بین افراد و گروهها ایجاد میکند قویتر میشود و از دو طرف درگیری تغذیه میشود.
بر اساس گزارش بنیاد کارنگی برای سازمان صلح بینالمللی که توسط جنیفر مککوی و بنجامین پرس نوشته شد، امریکا در فهرست کشورهایی که اثرات مخرب قطبیسازی و دو دستگی را تجربه میکنند، برجسته است. هیچ یک از دموکراسیهای ثروتمند و یکپارچه آسیای شرقی، اقیانوسیه یا اروپای غربی، برای دوره طولانی با سطوح مشابهی از قطبی شدن و دودستگی مواجه نشدند.
مک کوی و پرس ۵۲ کشور را مورد مطالعه قرار دادند که این کشورها به سطوح مخربی از قطبی شدن رسیدند. در میان آن ها، ۲۶ کشور، دقیقا ۵۰ درصد، با کاهش رتبه دموکراتیک مواجه شدند. دو پژوهشگر به این نتیجه رسیدند که امریکا وارد دوره ناشناخته و خطرناکی از تاریخ خود شده است. دو پژوهشگر الگوی بینالمللی قطبیسازی را تحلیل کردند و به نتیجه اینکه، امریکا با بالاترین رتبه در میان کشورهای دیگر قرار گرفته؛رسیدند.
مک کوی و پرس در گزارش خود اشاره میکنند، تعدادی از ویژگیها امریکا، آن را در قطبی شدن مستعد میکند و تلاش برای کاهش آنها نیز نتیجهای ندارد.
سفیدپوستان امریکا که در تاریخ همواره در قدرت و جایگاه برتر بودند، منافع خود را در خطر میبیند. همین مسئله به رهبران سیاسی اجازه میدهد از ناامنیهای پیرامون از دست دادن موقعیت خود، سو استفاده کنند تا خود را در موضع قدرت نگه دارند. انتخاب دوگانه در سیستم رایدهی آمریکا نهادینه شده که این مسئله نیز به دو قطبی شدن دامن میزند.
دو حزب دموکرات و جمهوریخواه با تبلیغات خود، به شکافهای بین مردم روستایی-شهری، مذهبی-سکولار، نژادی-قومی دامن میزنند. حزب گرایی به هویت اجتماعی گره خورده و قطب بندی عاطفی در حال افزایش است. رای دهندگان طرف مقابل را به عنوان تهدید جدی برای ملت امریکا تصور میکنند. این ترس وجود دارد که دوقطبی شدن در آمریکا به میزانی عمیق شده باشد که تلاشها برای رفع آن نتیجهای نداشته باشد.
در این گزارش آمده است که اگرچه دوقطبی شدن به خاطر تفاوت نژادی و اختلاف در ارزشها در شرایط برابری هم میتواند وجود داشته باشد، اما نابرابری به آن دامن میزند؛ چرا که تعامل با افراد از گروههای دیگری ریسک بیشتری دارد و افراد در شرایط نابسامان اقتصادی ریسکپذیری پایینتری دارند؛ بنابراین شرایط بد اقتصادی سبب شده تعامل گروهها و نژادهای مختلف آمریکا با هم کاهش پیدا کرده و اختلاف و تضاد میان آنها بیش از پیش نمایان شود.
این پژوهشگران تصریح کرده اند که انبوهی از پیامدهای نگران کننده از دو قطبی شدن فزاینده حزبی در میان نخبگان و عموم مردم وجود دارد و با نگاهی به چشمانداز سیاسی معاصر، به نظر میرسد هیچ حرکت مهم یا مؤثری برای مقابله با قطبیسازی وجود ندارد.