فرهنگی

همه چیز درباره قرارداد رویتر

همه کمپانی خبری رویترز را می شناسند یک خبرگزاری که امروز در جهان جزو اولین ها در سرعت و کیفیت پوشش خبری اتفاقات است. رویتر را یک جوان روزنامه نگار انگلیسی در اواسط قرن نوزدهم راه اندازی کرد او شخصیتی خوشنام در تاریخ جهان محسوب می شود.

همه کمپانی خبری رویترز را می شناسند یک خبرگزاری که امروز در جهان جزو اولین ها در سرعت و کیفیت پوشش خبری اتفاقات است. رویتر را یک جوان روزنامه نگار انگلیسی در اواسط قرن نوزدهم راه اندازی کرد او شخصیتی خوشنام در تاریخ جهان محسوب می شود. اما جالب است که بدانید همین جوان روزنامه نگار اولین امتیازنامه یا معاهده امتیازی از ایران را از ناصرالدین شاه گرفت و همین معاهده با چنان مخالفتی در ایران روبرو شد که در عصر قاجار سابقه نداشت و شاه ایران را وادار به عقب نشینی و لغو امتیازنامه کرد. این را می توان اولین سیلی جامعه ایران به شاه قاجار دانست.

امتیازنامه رویتر را باید جزو اولین امتیازنامه هایی دانست که یک خارجی از ایران می خواست بگیرد هر چند که این امتیازنامه ویژگی های عجیب و غریبی داشت و آنچنان یک طرفه بود که صدای اعتراض همه حتی خود انگلیسی ها را در آورد.

امتیازنامه رویتر چه بود؟

امتیازنامه رویتر در ۱۸۷۲ م (۱۲۵۱ هجری شمسی) میان بارون جولیوس دو رویتر و میرزاحسین خان سپهسالار از طرف شاه، منعقد شد. بر اساس این قرارداد امتیاز ساختن راه و راه‌آهن از دریای خزر تا خلیج فارس و ساخت سد و بهره‌برداری از معادن ، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها ؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی ؛ حق انحصار کارهای عام‌المنفعه؛ و بهره‌برداری از جنگلها و گمرکات ایران در ازای پرداخت دویست هزار لیره در اختیار رویتر قرار می گرفت.بیشتر بخوانید:

تاریخ می گوید بانی این قرارداد در دربار ناصرالدین شاه سپهسالار – صدراعظم – بود او در تاریخ ایران فردی است که هم کارهای خوبی کرده و هم اقداماتی انجام داده است که از یک ایرانی وطن پرست بعید به نظر می رسد. یکی از این اقدامات پیگیری عقد قرارداد رویتر بود. این قرارداد یا امتیازنامه می توانست در صورت اجرا عمران و آبادانی زیادی در کشور ایجاد کند یعنی در واقع در باغ سبزی که در این امتیازنامه وجود داشت بسیار جذاب بود اما اجرای این قرارداد حکایت یک کاسه ماست و دوغ ساختن کل دریا را تداعی می کرد. یعنی اصولا این قرارداد اجرایی نبود،

صرف نظر از این نکته، در این قرارداد ابهامات بسیاری هم وجود داشت که در همان زمان منتقدان برخی از آنها را مطرح می کردند یکی از این ابهامات این بود که اساسا مجری یعنی رویتر توانایی اجرایی در این حد دارد؟ یا نه که البته بعدها معلوم شد چنین توانی در او نبوده او حتی سرمایه چنین کاری را هم نداشت. ضمن این که رویتر کی و کجا درباره پروژه های عظیمی که می خواست در ایران اجرا کند بررسی و تحقیق کرده بود  آیا او می توانست چشم بسته قرارداد احداث سد بر رودخانه های ایران را در انحصار گرفته و اجرا کند؟

از شکل قرارداد و وعده هایی که به طرف ایرانی داده شد پیدا بود که ماجرا چیزی شبیه کلاهبرداری است آن هم به این وسعت که سفیر کبیر انگلیس هم نظیر آن را پیدا نمی کند! چرا میرزا حسین خان سپهسالار که منشاء خدمات خوبی در ایران است تن به چنین قراردادی داد؟ آیا او یک  فرد عامی بود که یک انگلیسی با وعده های شیرین سرش کلاه بگذارد؟ تاریخ بعدها نوشت که میرزا حسین خان سپهسالار ۵۰ هزار لیره رشوه گرفته بود!

ببینید عصر ناصری چه مملکتی بود که صدر اعظمش از یک خارجی رشوه می گرفت و قراردادی را به امضای شاه می رساند که بیشتر شبیه کلاهبرداری از یک نفر با دادن وعده های دروغین و شیرین است.

چرا شاه امضا کرد؟

همه چیز درباره قرارداد رویتر

امتیازنامه رویتر آنقدر ایراد و اشکال داشت که باید به همه کسانی که از ابتدا تا انتها پیگیر امضای آن بودند شک کرد. شخص ناصرالدین شاه که به هر حال شاه این مملکت بود چرا پای این قرارداد را امضا کرد؟ چطور فکر کرد که می تواند همه چیز مملکت را با یک امضا در اختیار یک تاجر انگلیسی قرار دهد؟ چرا باور کرد که او می تواند هم راه آهن بسازد، هم سد بسازد، هم قنات و کانال آب بسازد. حتی بانک و کارخانه؟

یک راز در رفتار شاه ایران در موضوع قرارداد رویتر وجود دارد و آن هم بی پولی درباره ایران است، دربار ایران در عصر قاجار همواره با کمبود منابع مواجه بود و اصولا هیچ منبع درآمد قابل ذکری در آن مقطع وجود نداشت. کشاورزی ایران از همان ابتدا هم آنقدر محصول نداشت که صادرات قابل توجهی داشته باشد، صنعت و تجارت هم به سبب شرایط آشفته کشور رونق چندانی نداشت.  در نتیجه دربار به خاطر این بی پولی خدماتی به جامعه نمی داد و جامعه هم می دانست که پولی در بساط نیست و بدون هیچ خواسته ای رها شده و به اوضاع خراب و بدبختی و نداری عادت کرده بود. در واقع رابطه حاکمیت و جامعه به یک تعادلی در این زمینه رسیده بود اما یک چیز این تعادل را به هم زد، یک خواسته جدید برای شاه ایجاد شده بود و آن هم تمایل به مسافرت به فرنگ بود که گفته می شود میرزاحسین خان سپهسالار در ایجاد انگیزه شاه برای رفتن به فرنگ نقش داشت.

البته گویا میرزا حسین خان سپهسالار هدفش این بود که شاه ایران از نزدیک با رشد و پیشرفت در اروپا آشنا شود و برای آبادانی کشور تلاشی کند، اما فارغ از این که حسین خان سپهسالار چقدر در تمایل شاه به مسافرت نقش داشت و چه نیتی داشت، سفر شاه اتفاقی پرهزینه بود.

مسافرت شخص شاه به فرنگ در آن زمان که امکان مسافرت هوایی وجود نداشت به مفهوم سفر چند ماهه هیات ایرانی در هتل ها و مراکز اسکان و هزینه های فراوان حمل و نقل و خوراک و پوشاک این هیات بود. این همه هزینه خارج از توان خزانه مملکتی ایران بود.

این جا بود که امتیازنامه ها که درخواست امتیاز انحصاری در زمینه یا زمینه هایی ایجاد می کرد، در ازای دریافت مبالغی به عنوان پیش پرداخت جذابیت می یافت.  امتیازنامه رویتر هم از این نظر برای شخص شاه جذابیت داشت. یک وسوسه بزرگ برای دربار ناصرالدین شاه در مفاد این قرارداد قرار داشت و آن گرفتن ۲۰۰ هزار لیره انگلیس بود. واقعیت این است که دربار آن زمان به چیزی جز تامین بودجه سفر ناصرالدین شاه به اروپا فکر نمی کرد. چه چیزی بهتر از این که یک نفر برگه ای جلوی ناصرالدین شاه قرار می داد که تامین کننده بودجه سفر فرنگ او بود. شاه با امضای امتیازنامه رویتر مشکلش حل می شد و می توانست شال و کلاه کند و یک یک شهرهای اروپایی را بگردد.

به همین دلیل وقتی شاه ایران اولین مبلغ این قرارداد را دریافت کرد فوری ترتیب اولین سفر خود به اروپا را داد و در ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ میلادی ( ۳۰ فروردین ۱۲۵۲ ) هجری شمسی اولین سفر خود به اروپا را آغاز کرد.

چه کسانی مخالف بودند؟

امتیازنامه رویتر به جهت وسعت موضوعات مانند اختاپوسی بود که وسط جامعه ایران افتاد و هر کدام از پاهای آن در گوشه ای زندگی و کسب و کاری را به مخاطره انداخت. و انواع و اقسام دلسوزان مملکت را نگران کرد. به همین دلیل طیفی گسترده از مخالفت ها با این قرارداد شکل گرفت از سفیر کبیر انگلیس و سفارت روسیه تا تجار و کسبه و روحانیت اما این مخالفت ها زمانی شدید تر شد که ناصرالدین شاه به سفر اروپا رفت در این سفر که چند ماه طول کشید مخالفان فرصت خوبی داشتند تا از میان مردم و برخی درباریان و نیز خطبا و اهالی منبر یارگیری کنند.

مخالفان خارجی

یکی از مخالفان جالب جرج کرزن – سفیر وقت انگلستان در ایران – هم بود که در خاطرات خود درباره این امتیازنامه نوشته است: وقتی که امتیاز رویتر منتشر گشت، مندرجات آن حاکی از تسلیم کامل و خارق‌العاده کلیهٔ منابع صنعتی یک کشور به بیگانگان بود و تا به امروز در هیچ مستعمره‌ای داده نشده‌است.

این سخنان کرزن را برخی به مخالفت خود انگلستان با قرارداد تعبیر کرده اند این احتمال هست که دربار بریتانیا هم پیگیری و همراهی لازم برای تحقق امتیاز نامه رویتر را نکرده باشد. به خصوص که شکل قرارداد فریاد می زد که اجرا نخواهد شد و دیپلمات های انگلیسی طبعا روی اسبی که می دانستند خواهد باخت شرط نمی بستند. هر چند که وقتی قرارداد  لغو شد دولت انگلستان از لغو آن ابراز ناخشنودی کرد و در سفر دومی که شاه به اروپا داشت ناصرالدین شاه به دلیل دعوت نکردن انگلیسی ها به این کشور نرفت.

روسیه یکی از مخالفان سرسخت این قرارداد بود، گفته می شود روسیه هم که در رقابت شدیدی با انگلیسی ها در کسب امتیاز از ایران بود جزو مخالفان سرسخت این قرارداد  بود و این مخالفت را به شخص شاه هم اعلام کرده بود، برخی می گویند سفارت روسیه نقش مهمی در سازماندهی مخالفت ها داشته است. اما واقعیت این است که انتصاب مخالفت بازاریان و اهل منبر به بیگانگان با توجه به نوع مخالفت آنها و شرایط خود قرارداد که جایی برای موافقت نگذاشته بود، خیلی درست نباشد.

مخالفان داخلی

این قرارداد از همان ابتدا که خبرش در جامعه درز کرد همه را نگران کرد یکی از علت های این نگرانی، سابقه منفی مردم از اعمال و رفتارهای حکومت بود که نقش مهمی در مخالف خوانی ها داشت و ضمنا که مهمترین روحانی عصر ناصرالدین شاه در تهران یعنی «ملا علی کنی» نقش بسیار مهمی در شکل گیری مخالفت ها و تهییج مردم علیه سپهسالار به عنوان بانی اصلی این قرارداد ایفا کرد.

آیت الله ملاعلی کنی در آن زمان بزرگترین و متنفذ ترین روحانی تهران بود و آنقدر نفوذ و قدرت داشت که گفته می شود شخص شاه از او می ترسید. درباره ترس ناصرالدین شاه از ملاعلی کنی نوشته اند که روزی شاه به قصد شکار از تهران خارج شد و وقتی بیرون از شهر به دروازه شهر نگریست مدتی خیره به شهر نگاه کرد و از شکار پشیمان شده و برگشت وقتی از او علت این پشیمانی را پرسیدند گفت می ترسم وقتی از شهر خارج شدم حاج ملا علی کنی دستور دهد و دیگر مرا به تهران راه ندهند.

گفته می شود او نامه ای به ناصرالدین شاه نوشته و به او درباره اجرای این  قرارداد هشدار داد و عده ای از مردم هم با توجه به مخالفت روحانی اصلی شهر در مقابل ارگ حکومتی تجمع کرده و خواستار لغو امتیاز رویتر و عزل میرزا حسین خان سپهسالار شدند.

چرا آیت الله ملاعلی کنی مخالف امتیاز نامه بودند؟

یک قاعده در فقه هست به نام قاعده نفی سبیل به این معنا که نباید اجازه داد کافر و غیرمسلمان به مسلمانان مسلط شود این که این قاعده در چه زمانی و با چه مصادیقی شکل گرفته است محل بحث ما نیست، اما عمده مخالفت روحانیون در قرارداد رویتر تسلط یافتن یک اجنبی به همه امورات مملکت بود البته آنها پر بیراه هم نمی گفتند و اگر امتیازنامه رویتر اجرایی می شد آن وقت آن انگلیسی ها باید در ساخت کانال و قنات همه جا مداخله می کردند و … چنانچه ملاعلی کنی در نامه خود به شاه می نویسد: نه در شرع مقدس اسلام و نه در دیگر ادیان این اجازه به پادشاه داده نشده است تا در املاک، اراضی، آب و جنگل‌ها که متعلق به عموم مردم است تصمیم‌گیری کند و آن را به بیگانگان واگذار نماید. (نقل قول از خان ملک ساسانی در کتاب دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، انتشارات هدایت، ۱۳۵۲، ص ۵۷.)

شاه در شهریور ۱۲۵۲ هجری شمسی به ایران برگشت و از بندر انزلی وارد خاک کشورمان شد، درباریان به او درباره شدت و حجم مخالفت ها امتیازنامه رویتر اطلاع دادند و گفتند که اگر بدون لغو قرارداد به تهران برود و میرزا حسین سپهسالار را هم همراه خود داشته باشد ممکن است در تهران شورش بزرگی بپا شود. به همین دلیل شاه با لغو قرارداد و گماشتن میرزا حسین خان سپهسالار به ولایت گیلان به تهران رفت و از همان ابتدا به نزد حاج ملا علی رفته و به او اطلاع داد که امتیازنامه رویتر لغو شده است. و این خبر را سپهسالار به سفیر انگلیس طی دیداری که با او داشت ابلاغ کرد.

رویتر بعدها ادعای خسارت کرد و بعد از مدت ها رفت و آمد تلاش برای دریافت خسارت بالاخره برای پسر خود در ازای خسارت ، امتیاز بانک شاهنشاهی ایران را دریافت کرد.

از رویتر به رژی

ناصرالدین شاه تا وقتی ملا علی کنی زنده بود دیگر هیچ قرارداد امتیازی با خارجی ها نبست بلکه بعد از مرگ ملا علی کنی در ۱۲ مهر ۱۲۶۷ هجری شمسی شاه ، موضوع قرارداد رژی مطرح شد که آن هم لغو گردید و در روزهای آینده به آن خواهیم پرداخت.

موضوع مهم و مبهمی که در ماجرای قرارداد رویتر خودنمایی می کند، این است که چرا و چطور مردم به خود اجازه دادند به شاهی که «ظل الله» و سایه خدا بر زمین تعبیر می شد شورش کنند و مانع اقدام او شوند. این رفتار مردم ایران در تاریخ کشورمان نوعی رفتار جدید بود که علیه شاه و اقدامات او اعتراض کنند. قدرت مقابله با شاه از کجا نشات می گرفت و چه اتفاقاتی افتاده بود که جامعه ایران را به سوی رویارویی با شاهان کشاند و اتفاقا آنقدر به آنها قدرت داد که بتوانند شاه و دربار را به عقب نشینی وادار کنند. این موضوع مهمی است که در گزارشی که درباره تحریم تنباکو و قرارداد رژی خواهیم نوشت، به آن می پردازیم.

گزارش از : اکبر بیاتی

امتیاز بدهید

تلگرام تجارت امروز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا