هنری

کیومرث پور احمد دار فانی را وداع گفت

کیومرث پوراحمد کارگردان باسابقه سینمای ایران صبح دیروز در انزلی بر اثر خودکشی درگذشت.

به گزارش تجارت امروز؛ در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندرانزلی به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰، موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندرانزلی قرار گرفت.

در این مطلب آمده است: با توجه به اهمیت رخداد بلافاصله اکیپ پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کرد که با جسد بی جان کیومرث پوراحمد کارگردان نام آشنای کشورمان مواجه شدند.

در این مطلب تاکید شده است: یافته‌های پلیس حاکی از آن است کنار جسد مرحوم “پوراحمد” دست نوشته‌ای کشف شده است و متاسفانه حکایت از اقدام به خودکشی وی دارد. تلاش کارآگاهان پلیس برای بررسی دقیق علت انگیزه احتمالی متوفی در اقدام به خودکشی ادامه دارد.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس گیلان ضمن ابراز تاسف و تسلیت به خانواده مرحوم “کیومرث پوراحمد” و اهالی هنر و سینمای کشور تصریح کرده است که مشروح رخداد را پس از بررسی کارآگاهان پلیس و کسب نتیجه به اطلاع همگان می‌رساند.

دادستان عمومی و انقلاب مرکز گیلان هم با تایید خبر فوت کیومرث پوراحمد گفت: به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسی‌های اولیه نظر بر خودکشی این کارگردان سینما داده شد که واکاوی جزئیات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی می‌باشد.

سید مهدی فلاح میری عنوان کرد: مرحوم کیومرث پوراحمد ساعت یک بامداد روز چهارشنبه مورخ ۱۴۰۲/۱/۱۶ در یکی از واحد‌های دهکده ساحلی انزلی دار فانی را وداع گفت.

دادستان مرکز استان در ادامه اظهار کرد: درحال حاضرجسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی و پس از آن خبرتکمیلی متعاقبا اطلاع رسانی می‌شود.

مرحوم کیومرث پوراحمد (متولد ۲۵ آذر ۱۳۲۸) کارگردان، فیلمنامه‌نویس، تدوینگر و تهیه‌کننده کشورمان، دانش‌آموخته رشته کارگردانی سینما بود و آثار متعددی از جمله «تیغ و ترمه»، «کفشهایم کو؟»، «۵۰ قدم آخر»، «اتوبوس شب»، «نوک برج»، «گل یخ»، «خواهران غریب»، «بخاطر هانیه»، «بی‌بی چلچله»، «قصه‌های مجید» و «سرنخ» را در کارنامه خود دارد.

روایت از حضوری کوتاه در خانه کیومرث پوراحمد، فریاد‌های همسرش

مهسا بهادری: «خانه‌ام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری همسر کیومرث پور احمد است.

به خانه‌اش رفتم، انتهای کوچه‌ای دنج درست در خیابان ولیعصر، کمی بالاتر از پارک ساعی، نیازی به دانستن پلاک نبود، همین که وارد کوچه شدم، هنرمندان غمگین را دیدم که جلوی در خانه‌اش ایستاده بودند. مرضیه برومند که این روز‌ها مدیرعامل خانه سینما است هم آمده و آنجا ایستاده بود، اما این‌بار هیچ خنده‌ای رو لبانش و هیچ نشاطی در چشمانش نبود. از پله‌ها بالا رفتم، صدایی به جز گریه‌های جانسوز و فریاد‌های همسرش نبود دائم داد می‌زد، «چرا من را کشتی؟ خانه‌ام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری، «مهرانه ربی»، همسر کیومرث پوراحمد است که کیومرث را کیو صدا می‌کند. خبری از دخترش «مریم» نبود، در فرانسه است و حالا غم دوری از خانواده و از دست دادن پدر، بیش از هر زمانی او را می‌آزارد.

مهسا بهادری: «خانه‌ام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری همسر کیومرث پور احمد است.

به خانه‌اش رفتم، انتهای کوچه‌ای دنج درست در خیابان ولیعصر، کمی بالاتر از پارک ساعی، نیازی به دانستن پلاک نبود، همین که وارد کوچه شدم، هنرمندان غمگین را دیدم که جلوی در خانه‌اش ایستاده بودند. مرضیه برومند که این روز‌ها مدیرعامل خانه سینما است هم آمده و آنجا ایستاده بود، اما این‌بار هیچ خنده‌ای رو لبانش و هیچ نشاطی در چشمانش نبود. از پله‌ها بالا رفتم، صدایی به جز گریه‌های جانسوز و فریاد‌های همسرش نبود دائم داد می‌زد، «چرا من را کشتی؟ خانه‌ام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری، «مهرانه ربی»، همسر کیومرث پوراحمد است که کیومرث را کیو صدا می‌کند. خبری از دخترش «مریم» نبود، در فرانسه است و حالا غم دوری از خانواده و از دست دادن پدر، بیش از هر زمانی او را می‌آزارد.

دوستان او مثل علی قائم مقامی دائم در جنب و جوش بودند و رسیدگی به کار‌های متفرقه مثل، هماهنگی برای رفتن به انزلی را برعهده داشتند، شاید عصر، شاید شب، قرار بود بروند و جسم بی‌جان خاطره سینمای ایران را آماده خاکسپاری کنند، شاید در اصفهان، شاید در تهران، زیرِلبِ اطرافیان نام خاکسپاری و اصفهان به گوش می‌خورد.
همسرش دقایقی آرام می‌شد و دوباره فریاد می‌زد: «من این شعله‌های آتش را می‌بینم».

هوشنگ گلمکانی، عباس یاری، حبیب احمدزاده با مهرانه همدردی می‌کردند، اندکی آرام می‌شد و دوباره ناله‌هایش دیوار خانه جمع و جورش را می‌لرزاند. هرکسی که می‌گفت مرگش خودخواسته است، اطرافیان می‌گفتند، نه، اما علی قائم مقامی، با قطعیت این احتمال را تکذیب می‌کرد و یک توضیح بیشتر نداشت: «من پریشب با کیومرث صحبت کردم، دنبال کار‌های فنی صدای «پرونده باز» (آخرین اثر سینمایی پوراحمد) بود و داشت کار‌های آن را پیگیری می‌کرد.»

دوباره همسرش فریاد می‌زد «چه کار باید می‌کردم که حالت خوب باشد؟ چه کار باید می‌کردم که نکردم؟ چرا اینطوری مرا رها کردی؟ می‌دانستی من کسی را به جز تو ندارم کیو.».

کسی این مرگ خود خواسته را باور نمی‌کرد، همه می‌گفتند؛ حالش خیلی خوب بود، اما دیگر باید این واقعه مورد پذیرش قرار می‌گرفت، چون دادستانی گیلان، خودکشی را عامل فوت پوراحمد اعلام کرد.

همسرش می‌گفت: «کرونا گرفت برایش کپسول اکسیژن تهیه‌کردم، عصبانی می‌شد که من چیزیم نیست، چرا آن‌قدر نگرانی، چقدر می‌خواهی نگران من و مریم باشی به خودت فکر کن.»

این هنرمند حتی مرگش هم روایت یک قصه بود، یک قصه درام از کارگردان موفقی که خاطرات کودکیمان را رقم زد و رفت تا مرگش هم جوری باشد که از ذهن‌ها پاک نشود و در نهایت هم کنار جسدش یک دست‌نوشته خودکشی پیدا شد.

ازخانه خارج می‌شوم.

فضای غمبار آنجا اشک همه را درآورده، کفش‌های زیادی جلوی در است؛ اما کفش‌های صاحب‌خانه، نه!

شاید پوراحمد همان حوالی پرسه می‌زد و دائم از خودش می‌پرسید: «کفش‌هایم کو؟» *شاید در بین انبوه جمعیتی که به سوگ نشسته‌اند کفش‌هایش را می‌جوید؟

از پله‌ها پایین می‌آیم جلوی در همچنان چندین هنرمند ایستاده‌اند، محمدمهدی عسگرپور را می‌بینم نیازی نیست گریه کند، عزا در چشمانش است. قصه طبقه اول این خانه هم به پایان رسید؛ اما هنر پوراحمد هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.

کیومرث پوراحمد از کجا شروع کرد؟

شاید خیلی‌ها کیومرث پوراحمد را با سریال «قصه‌های مجید» به خاطر بیاورند و برخی دیگر فیلم «شب یلدا» را شاهکار او معرفی کنند. اما پوراحمد فعالیت هنری‌اش را با دستیار کارگردانی نادر ابراهیمی در مجموعه تلویزیونی «آتش بدون دود» در سال ۱۳۵۳ آغاز کرد.

بعد از این، پوراحمد وارد ژانر کودک شد و اولین کارش هم نویسندگی فیلمنامه «قصه خیابان دراز» به کارگردانی محسن تقوایی بود. اما آن چیزی که پوراحمد را بر سر زبان‌ها انداخت کارگردانی مجموعه تلویزیونی «قصه‌های مجید» در سال ۱۳۶۹ بود. داستان پسر نوجوان اصفهانی که همراه با مادربزرگش، «بی‌بی» زندگی می‌کند و هر قسمت هم درگیر ماجرا‌های مختلف و روزمره زندگی می‌شود. فیلم قصه‌های مجید برای متولدان دهه ۶۰ ایران یادآور خاطرات زیادی است.

پوراحمد در سال ۱۳۷۳ فیلم «به‌خاطر هانیه» را ساخت که به گفته برخی منتقدان می‌تواند شاهکار هنری او باشد. فیلم دیگرش، «خواهران غریب» در سال ۱۳۷۴ ساخته شد. این فیلم داستان زندگی دو خواهر دوقلو را روایت می‌کرد که تا پیش از این، از وجود هم بی‌خبر بودند. فیلم با بازی خسروشکیبایی و خواندن قطعه «مادر من» با استقبال بی‌نظیری مواجه شد. برخی معتقدند که این قطعه از مشهورترین ترانه‌های خوانده شده برای مادر است که توسط ناصر چشم‌آذر آهنگسازی شده است. پوراحمد برای کارگردانی فیلم خواهران غریب در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را دریافت کرد و فیلمش هم پرفروش‌ترین فیلم سال لقب گرفت.

ایرانی‌ها شب‌های زیادی را جلوی تلویزیون با دیدن سریال‌ها و فیلم‌های پوراحمد سپری کرده‌اند. تقریبا بلافاصله بعد از تولید فیلم خواهران غریب، او «مجموعه تلویزیونی سرنخ» را ساخت. این فیلم در ژانر پلیسی و معمایی با آهنگسازی ناصر چشم‌آذر بود و از شبکه اول صدا و سیما پخش می‌شد. داستان فیلم درباره یک بازپرس اصفهانی به نام «امیرحسین اوصیا» با بازی جهانبخش سلطانی به همراه یک افسر آگاهی به نام مصطفی بود.

بعد از این سریال پوراحمد یکبار دیگر وارد ساخت فیلم سینمایی شد و «گل یخ» و «شب یلدا» را با بازی محمدرضا فروتن کارگردانی کرد. خودش گفته «شب یلدا»، الهام‏ گرفته از زندگی‌اش بوده است. او در سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی» موزه سینما گفته بود: «شب یلدا زندگی خودم است و بدین شکل ساخته شد که خودم پلان به پلان بازی می‌کردم و محمدرضا فروتن تکرار می‌کرد. به شکلی که وقتی مادرم در اصفهان فیلم را دیده بود کاملا متوجه شده بود که زندگی خودم است، زیرا حرکات و نحوه بیان محمدرضا فروتن درست مثل من بود که بلافاصله به من زنگ زد و گفت کیومرث تو واقعا خودت را یک سال در خانه حبس کرده بودی و به ما نگفته بودی.»

از افتخار شاگردی برای مسعود کیمیایی تا حق پدری نادر ابراهیمی بر او

کیومرث پوراحمد سال‌ها دستیار کارگردان‌هایی مانند عباس کیارستمی و نادر ابراهیمی بود و ارادتش به مسعود کیمیایی را هم بر زبان آورده بود. در شب تقدیر از پوراحمد، او خود را شاگرد مسعود کیمیایی دانست و گفت: «این افتخاری برای یک شاگرد است در مراسم تقدیر از او، در کنار استادش قرار گیرد.» پوراحمد در سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی» موزه سینما گفته بود که «در کارم فقط به نادر ابراهیمی که در حق من پدری کرد مدیون هستم، زیرا من را آزاد گذاشته بود هر سکانسی که می‌خواستم با هر فیلمبرداری می‌گرفتم و تشویقم هم می‌کرد.»

او سال ۱۳۹۹ در گفتگو با ماهنامه سینمایی «فیلم امروز» از محمد نوری، به عنوان «رفیق شش دانگ» یاد کرده و گفته بود «حاتمی کیا را زمانی دوست داشتم اما…».

پوراحمد یک بار با حضور در برنامه خندوانه شبکه نسیم درباره دوستی خود با شهید آوینی گفته بود: «من فقط دو جلسه و هر جلسه سه ساعت با شهید آوینی صحبت کردم و دوستی ما فقط در همان مدت بود. شهید آوینی فیلم سفرنامه شیراز را دیده بود و برای من یک کتاب با یک یادداشت مهر آمیز نوشته بود من مجله سوره را آن زمان نمی‌خواندم و از نظرم مکروه بود، اما یک شاخه گل مریم خریدم و به دفتر سوره و نزد اقای مرتضی آوینی رفتم و او گفت بهترین گل را برای من آوردی. در آن جلسه ۴ ساعتی با هم گفتگو کردیم و یادم می‌آید در برخی موضوعات کاملا مخالف یکدیگر بودیم و عقایدمان ضدیکدیگر بود. شهید آوینی بسیار به دل من نشست و هنگامی که شهید شد در مجله سوره ویژه نامه‌ای در خصوص شهید آوینی درآمد که من در آن ویژه نامه یک ستون درباره او نوشتم. همسر شهید آوینی در آن زمان به من گفت آن ستون بسیار تاثیر گذار بود و وقتی قرار شد درباره شهید آوینی فیلمی بسازند همسر و برادر شهید گفتند که این فیلم را من بسازم.»

پوراحمد، منتقد حکومت جمهوری اسلامی

پوراحمد بار‌ها در بیان دیدگاه‌های سیاسی‌اش از میرحسین موسوی و حسن روحانی دفاع کرده است. سال ۱۳۸۸عکس موسوی و خاتمی را در دست داشت و سال ۱۳۹۶ با حضور در برنامه «سی‌وپنج» فریدون جیرانی گفته بود: «دوستان اصولگرا چرا اینقدر بی‌اصول رفتار می‌کنند؟ شما در انتخابات باختید؛ بعد یک نفر به نام حسن عباسی می‌گوید می‌خواهد جلوی روحانی بایستد. ما که ۲۴ میلیون نفر هستیم؛ پشت روحانی هستیم.» او در همین برنامه از برجام دفاع کرده بود و صداوسیما را «رسانه میلی» خوانده بود.

چهار سال پیش او در مراسم تشییع جنازه خشایار الوند گفته بود: «در چهل سال گذشته، کدام روز برای ما روز خوبی بوده؟ خنده مکروه و حرام است. رقص و شادی مکروه و حرام است. در چهل سال گذشته مدام در برهه حساس بودیم که باید خفه‌خون می‌گرفتیم و نمی‌خندیدیم.»

بعد از این صحبت‌های پوراحمد، رسانه‌های اصولگرا و حکومتی ایران به او تاختند. کیهان در یادداشتی با عنوان «خطاب به سینماگرانی که مدعی‌اند ۴۰ سال است یک روز خوش ندیده‌اند» نوشت که «اگر انقلاب نشده بود محال بود بتوانید در برابر فعالان سینمای قبل از انقلاب، عرض اندام کنید. قبل از این چهل سال، در حد و اندازه یک دستیار جزء یا بازیگر دست چندم تئاتر‌های پرت و گمنام هم نبودید. به واسطه انقلاب بود که بیشترین کار‌های تولیدی و پروژه‌های میلیاردی در اختیارتان قرار گرفت. مگر در اوج اتفاقات ۸۸ سریال میلیاردی به شما واگذار نشد. مگر در اوج بیکاری بدنه سینما، مرتب دستمزد نجومی نگرفتنید؟ او درحالی چنین حرفی را به زبان آورده که در ۴۰ سال اخیر از مواهب تلویزیون، بنیاد فارابی، بنیاد روایت فتح و… بیشترین بهره را برده است.»

آخرین انتقاد پوراحمد از حکومت جمهوری اسلامی به جشنواره فجر سال گذشته برمی‌گردد. فیلم «این پرونده باز است» آخرین فیلم پوراحمد بود که بدون او در جشنواره حضور پیدا کرد. مضمون این فیلم درباره قتل‌های ناموسی در رده سنی نوجوانان است. پوراحمد حتی در نشست خبری فیلم خود در جشنواره حضور پیدا نکرد و علی قائم مقامی، تهیه کننده این فیلم هم در این نشست خبری گفت: «نظر آقای پوراحمد، کارگردان فیلم بر عدم حضور بود و من هم اصرار نکردم، چون ایشان پیش‌کسوت هستند.»

او همزمان با شروع جشنواره در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود: «جشنواره فیلم فجر دیگر جشن سینمای ایران نیست، جشن دو سه ارگان خاص است، در این چند ساله جشنواره برای من هیچ ارزش و اهمیتی نداشته به خصوص در این سال خونبار و دردناک، با این همه داغی که بر دل داریم دیگر چه جشنی چه جشنواره‌ای؟»

روزنامه کیهان بار دیگر در این باره به پوراحمد و به دلیل عدم حضورش در جشنواره حمله کرد و نوشت: «پوراحمد در فیلم پرونده باز است واقعا حرفی برای گفتن ندارد. یک قتل ناخواسته و مسئله قصاص و شعر و شعار‌های گل درشت و غلط‌های تصویری و دادگاه باسمه‌ای و پایان لنگ در هوا.» روزنامه جوان، روزنامه نزدیک به سپاه هم با حمله به پوراحمد نوشت: «شما برای جشنواره و فرهنگ ایرانی اهمیت ندارید.»

انتهای مطلب

امتیاز بدهید

تلگرام تجارت امروز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا