اقتصاد ایران در سال 1403 تلخ تر از همه این سال ها
مشکلات اقتصادی ایران در سال های گذشته باعث ایجاد بحران های زیادی در سطح کلان کشور شده است. مشکلاتی که شاید ظاهری اجتماعی یا سیاسی داشته باشد اما ریشه آن اقتصادی است.
به گزارش تجارت امروز؛ وضعیت اقتصادی کشور بسیار پیچیده است. در این شرایط بهتر است ساختار سیاسی به سمت سناریو نویسی در حوزه اقتصادی برود. این وضعیت می تواند با حضور ترامپ در قدرت امریکا کاملا غیر قابل کنترل نیز بشوند در نتیجه مهم است که چگونه رفتار می کنیم.
یکی از مشکلات ما در این راه این است که هر شرایطی در اقتصاد ایران مشروط به تداوم ارتباطات رانتی است به این معناست که ذینفعان این شرایط قدرت سیاسی بیشتری دارند. اینیک نکته ملموس است و حاوی مشاهدات عینی است که ما از سال ۸۴ از چارچوب حاکمیت متعارف خارجشدهایم.
ما قبلاً در چارچوب حکمرانی کشور مشکلات زیادی داشتیم، اما فکر میکنم حکمرانی ما در مسیر یادگیری بود. در صورت تداوم این شرایط مشخص میشود که کارآفرینان و صنعت گران از ذینفعان اصلی شرایط خواهند بود. بهعبارتدیگر، پس از سال ۵۷، سال ۸۴ نقطه عطف بسیار بزرگی در تغییر نگرش به حکمرانی در کشور ما بود.
دلارهای نفتی دخیل هستند
دلیل اصلی این تغییر نگرشها افزایش درآمد نفتی در کشور بود که دست مردم را برای مانور گسترده در طرحها و برنامههای مشخص باز گذاشت. مهمترین ویژگی بیرونی این تغییر پارادایم در نظام حکومتی کشور این بود که تلاش میکرد کشور را درصحنه بینالمللی بهعنوان یک جنگجو نشان دهد که میخواست نظم جهانی موجود و شکل خاص ادبیات موردنیاز این ایده را تضعیف کند. درصحنه داخلی، ایده اصلی حکمرانی حول محور عدالت توزیعی میچرخد. خیلیها تلاش میکنند قیمت انرژی را اصلاح کنند و بیشتر تحولاتی که باید در این زمینه اتفاق میافتاد در سال ۱۳۸۸ محقق شد، وزن تراز منفی حساب سرمایه کشور که در بخش نفت و گاز است از آن لحظه شروع شد زیرا درآمد حاصل از این اصلاح قیمت بهطور کامل در جامعه توزیع شد.
اکثر تحریمهایی که در ماههای پایانی سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ علیه ایران اعمال شد بسیار حسابشده بود و زمان مناسبی را برای ضربه زدن و فشار به ایران انتخاب کردند. نتایج داخلی که درواقع بخشی از انعکاس اثرات خارجی این تحولات بود، در قالب سوختهای چند تعرفهای و حاملهای ارزی توزیع شد. در آن زمان بانک مرکزی از وظایف ساختاری خود که نظارت و مراقبت از شاخصهای کلان اقتصادی کشور بود فراتر رفت و ناظر و مسئول فروش ارز با نرخهای مختلف شد. به همین دلیل این موسسه تعیین کرد که ارز را با چه نرخی، برای چه فعالیتی و به چه میزان توزیع کند و در این میان تفاوت نرخ متفاوتی برای این شکل از توزیع ارز وجود داشت.
درواقع یکی از ارکان دولت ما وزارت امور خارجه است که وظیفه ساختار بوروکراتیک اجرای سیاستهای مشترک در سیاست خارجی را بر عهده دارد و سایر دستگاهها نیز در تخصیص منابع دخیل هستند. در این شرایط تحریم نفت ما میتواند یک بحران باشد چراکه اگر فروش نفت کاهش پیدا کند، دسترسی به ارز نیز کاهش مییابد و بر همین اساس گران میشود و از سوی دیگر، منبع بودجه محدود میشود.
از سوی دیگر، زمانی که بانک مرکزی این ارز را با نرخهای مختلف توزیع میکند، مردمی که از قیمت ترجیحی بهرهمند میشوند، بهطور مستمر تقویت میشوند و مردم عادی مدام فقیرتر میشوند و فاصله طبقاتی بیشتر میشود. بهعبارتدیگر تبادل شما قطع میشود و باید مبادله خود را بهصورت غیررسمی انجام دهید.
در این شرایط خط تولید بابک زنجانی راهاندازی میشود. زمانی که این وضعیت ادامه پیدا کند و تمایلی به بازگشت به کانالهای روال عادی انجام کارها وجود نداشته باشد، کانالهای غیررسمی به هم متصل خواهند شد؛ یعنی چندنفری که مشغول فروش نفت هستند، با چندنفری که به کانالهای واردات خوراک و صادرات پتروشیمی مشغول هستند و سپس ارز صادراتی را میفروشند، کمکم خودشان را پیدا میکنند و حالت بههمریخته اولیه را رها میکنند و قدرتمندتر میشوند. خواهد گذشت این وضعیت همچنین بسیاری از رویههای تصمیمگیری و سیاستگذاری را در کشور ما توضیح میدهد.
چیزی برای اصلاحات اقتصادی باقی نمانده است
ازآنجاییکه علم اقتصاد علم تخصیص بهینه منابع کمیاب است، وقتی منابع بهسرعت هدر میرود، چیزی برای اصلاحات اقتصادی باقی نمیماند. در سال ۶۸ که جنگ تحمیلی به پایان رسید، بسیاری از سهام سرمایه در کشور از بین رفت.
بسیاری از پلها، جادهها، نیروگاهها و پالایشگاهها تخریب شدند، اما منابع طبیعی کشور مانند منابع آب و محیطزیست هنوز از بین نرفتند و نیروی انسانی ما در وضعیت نسبتاً خوبی قرار داشت و این باعث رشد اقتصادی بین سالهای ۶۸ تا ۱۳۶۳ شد؛ و کشور مسیر عادی را طی خواهد کرد.
وقتی این رویه تغییر میکند، خیلی مهمتر از این است که فرودگاهها، پالایشگاهها و نیروگاههای شما تخریب شوند، زیرا این رویه باعث از بین رفتن نهادهای عادی و غیرعادی شدن روابط کشور با دنیا میشود. وقتی این نهادها از بین بروند، همه فراموش خواهند کرد که روابط عادی با جهان چگونه خواهد بود، زیرا اگر این روابط برقرار و تقویت شود، بالاخره در آنسوی مرز همتایان خواهند یافت که این چرخه روابط را ادامه خواهند داد.
چشمانداز اقتصاد ایران با آمدن ترامپ مشخص نیست
ممکن است برخی افراد مانند ترامپ را در رویههای حاکمیتی غیرمتعارف بدانند اما ترامپ بهعنوان فردی که در آمریکا وعده کاهش مالیات را داده بود به نفع فضای سرمایهگذاری در این کشور عمل کرد و نهادها را تخریب نکرد. از منظر منافع ما، روی کار آمدن ترامپ، با توجه به شرایط داخلی ما، کار را برای کشورمان سخت خواهد کرد.
هیچ چشمانداز مثبتی برای این وضعیت وجود ندارد. وضعیت بحرانهای مالی ما بسیار بد است و بحرانهای طبیعی ما بسیار بدخیمتر است. از طرفی ما به سرمایه و فناوری قابلتوجهی نیاز داریم تا بتوانیم مشکلات خود را حل کنیم. ما تجهیزات مالی و فناوری نداریم و یک پویایی منفی در اقتصاد ما در حال شکلگیری است که منجر به خروج سرمایه انسانی از کشور نیز شد.
ما نباید فریب رشد اقتصادی دو سه سال اخیر را بخوریم و دولتها باید از مسئولان و سیاستمداران مربوطه بپرسند که پیشبینی آنها برای رشد اقتصادی ما در سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ چیست، مطمئن باشید شرایط به این شکل نخواهد ماند. این رشد اقتصادی درواقع رشد نبود. این ماشین را هل دادیم و خودش حرکت نکرد.
با تداوم نرخ تورم ۲۰ درصدی که تا سال ۱۳۹۳ در اقتصاد ما قابلمشاهده بود، این مشکلات کنونی را برای دهه دوم ۱۴۰۰ پیشبینی کردیم، اما با تغییرات سریع نرخ تورم، چندین سال است که با این چالشها مواجه هستیم. اسناد بالادستی ما نیز نامعتبر است. مثلاً در چنین شرایطی، سیاستگذار برنامه توسعه از متوسط رشد اقتصادی ۸ درصدی (یعنی رشد ۱۲ درصدی در سال آخر برنامه) صحبت میکند یا از تورم تکرقمی صحبت میکند درحالیکه برای شش سال متوالی شاهد تورم زیر ۴۰ درصد نبودیم.
اگرچه مطمئن هستم که دستگاههای کارشناسی ما میتوانند تصویری واقعی از وضعیت آینده ارائه دهند، اما پیشنهاد در این زمینه این است که یک سناریو بسازیم، مثلاً بگوییم اگر ترامپ پیروز شد چه میشود یا اگر تورم در کشور ادامه پیدا کند در چه شرایطی پیش میآید.
تفاوت ایران و روسیه در تحریم
زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرد همان تحریمها علیه روسیه اعمال شد اما شرایطی که در ایران اتفاق افتاد در روسیه اعمال نشد. طبق بررسیها مشخص شد روسیه از دو سال پیش ارز و ذخایر لازم را تهیهکرده بود. اگرچه در صورت ادامه تحریمها، وضعیت روسیه نیز بدتر میشود، اما حداقل روسها محاسباتی درباره اقدام غیرعادی و نتایج و پیامدهای احتمالی بینالمللی آن انجام دادهاند. حال این وضعیت را با شرایط کشور ما در سالهای ۹۰ و ۹۱ مقایسه کنید که به نظم و نظام جهانی حمله کردیم. بالاخره آنها میدانند چگونه یک کشور را با شرایط ایران به دام بیندازند. درواقع مشکل اصلی ما ضعف فنّاوری مدیریتی کشورمان است.
از جنگ سرمایهگذاری و رشد اقتصادی بیرون نمیآید
نظام حاکمیتی ما باید برای برونرفت از این وضعیت راهبردی تدوین کند. مثلاً فرض کنید میخواهیم تا ۳ سال آینده کشور را به همین شکل اداره کنیم و بعدازاین وضعیت خارج شویم. شما نمیتوانید اصل را بر اساس جنگ و شرایط نظامی قرار دهید. سرمایهگذاری و رشد از جنگ بیرون نمیآید، فقط فرسودگی و فروپاشی رخ خواهد داد.
گزینههای ما ابدی نیستند و اگر بخواهیم با این وضعیت ادامه دهیم، منابع خاصی برای خروج از این وضعیت که میخواهیم شرایط را اصلاح کنیم، باقی نمیماند. موجودی سرمایه صنعتی و حساب نفت و گاز کشور بهشدت تهی شد و ما بیشتر از زمان جنگ متضرر شدیم. اقتصاد بههیچوجه سرکوب نمیشود و واکنش تندی نشان میدهد و میگوید بهای انجام کارهای بد چیست. اقتصاد تنها موجود زنده پایداری است که همیشه واکنش نشان میدهد.
انتهای مطلب